جدول جو
جدول جو

معنی یاقوت لب - جستجوی لغت در جدول جو

یاقوت لب
(لَ)
با لبی به رنگ یاقوت سرخ. سرخ لب. (ناظم الاطباء) :
جام زرین تو پر کرده ز یاقوت روان
ساقی بزم تو یاقوت لب سیم بری.
امیرمعزی.
مست تمام آمده ست بر در من نیمشب
آن بت خورشیدروی وان مه یاقوت لب.
خاقانی.
یاقوت لبان در بناگوش
هم غالیه بوی و هم قصب پوش.
نظامی.
، ازاسمای محبوب است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ)
لعل گر. (آنندراج). سازندۀ اشیایی که در آنها یاقوت به کار رود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
دارای پر یاقوتین.
- مرغ یاقوت پر، کنایه از آتش است
لغت نامه دهخدا
(وَ)
یاقوت مانند و شبیه به یاقوت
لغت نامه دهخدا